12 دلیل برای اینکه چرا هنوز مجرد هستید؟

آیا شما تنها و مجرد هستید ؟ خیلی وقته اینطور شده؟ خب ، دوست من ، به سایت ونوسی ها خوش آمدید…
صادقانه به من چیزی بگو … آیا تا به حال از چیزهایی مانند “چه بلایی سر من آمده است؟” چرا من مجردم؟ چرا نمی توانم عشق واقعی را پیدا کنم؟ “ فکر کرده اید؟
من می دانم که شما این کار را می کنید و چیزی برای شرمساری ندارید زیرا چنین تفکری در شرایط شما کاملاً طبیعی است.
و من می دانم که توقع داری بگویم که هیچ مشکلی وجود ندارد و عشق در گوشه گوشه ی جهان منتظر توست. اما ، من اینجا نیستم که چنین چیزی به تو بگویم .
من فقط اینجا هستم تا به شما کمک کنم بفهمید چه چیزی شما را از یافتن عشق باز می دارد.
چرا من هنوز مجرد هستم؟ 12 دلیل رایج
حتی اگر مطمئنم که اکثر مردم اینطور فکر نمی کنند، زندگی مجردی همیشه آفتاب و رنگین کمان نیست.
بسیار خوب ، گاهی اوقات خوب است همه کارهایی را که می خواهید انجام دهید بدون اینکه به این موضوع توجه کنید که آیا این کار به همسرتان آسیب می رساند یا خیر.
اما حقیقت این است که وقتی شما در حال گذراندن یک دوره سخت از زندگی هستید و کسی را ندارید که بتوانید با او در غم خود شریک شوید ، دنیا مانند جهنم درد می کند.
خوب، از تجربیات خودم می گویم ، گاهی اوقات برایم سخت است که بعد از یک روز بسیار سخت در محل کار به خانه ای خالی برگردم و کسی را نداشته باشم که در مورد آن صحبت کنم.
گاهی اوقات نداشتن آن شخص خاص برای ارسال یک پیام شب بخیر ، دلخراش است.
بنابراین بدون هیچ گونه توضیح بیشتر … بیایید دریابیم که چرا هنوز مجرد هستید و چه چیزی مانع از ورود کسی به قلب شما می شود.
1) شما با فیلوفوبیا دست و پنجه نرم می کنید…

احتمالاً می پرسید فیلوفوبیا در حال حاضر چیست ، درست است؟ خوب ، این در واقع نوعی بیماری نیست – این یک فوبیا یا ترس از عاشق شدن است.
بیشتر زمانی اتفاق می افتد که افراد در روابط گذشته آسیب دیده اند و می ترسند که این اتفاق دوباره بیفتد. آنها می دانند که به خاطر آن، چه چیزی را باید پشت سر بگذارند و نمی خواهند دوباره یک چیز مشابه را تجربه کنند.
نکته این است که آنها واقعاً خوشحال نیستند زیرا مجرد هستند ، اما فکر می کنند این بهترین حالت است.
آنها نمی خواهند با کسی رابطه برقرار کنند زیرا فکر می کنند دیوانه وار عاشق او می شوند و به آنها قدرت کنترل و زندگی خود را می دهند.
اگر از عاشق شدن می ترسید ، قطعاً فیلوفوبیک هستید.
2) یا شاید حتی با بیماری هراسی هراسی ؟!

این تقریبا شبیه فیلوفوبیا است. فقط این فوبیا ترس از درد روحی و جسمی است.
بنابراین ، همانطور که قبلاً گفتم ، آنها می ترسند آسیبی نبینند و افرادی که دارای این نوع فوبیا هستند حتی نمی خواهند به دیگران فرصتی بدهند زیرا نمی خواهند خود را به خطر بیندازند.
آنها به سادگی تصور می کنند که قلب آنها قادر نیست یک دل شکستگی دیگر را تحمل کرده و کنترل کند . برای آنها ، مجرد بودن تنها راهی است که می توانند از خود محافظت کنند.
3) فوبیای تعهد

من فکر می کنم این یک مورد کاملاً واضح است. اگر دارای فوبیا تعهد هستید، پاسخ سوال “چرا هنوز مجرد هستم؟” خیلی واضح است
و آن به این دلیل است که شما نمی خواهید به شخص دیگری متعهد شوید و احتمالاً از یک قرار ملاقات بیشتر فراتر نمی روید.
من فقط می خواهم چیز دیگری بگویم و این موضوع هراس را ببندم: تنها فوبیایی که باید داشته باشید مونوفوبیا است – ترس از تنهایی.
به من اعتماد کن ، این بدترین است. شما می توانید با بقیه زندگی کنید و راهی برای مقابله با آنها پیدا کنید ، اما این فوبیا هر روز قلب شما را قطعه قطعه می شکند.
4) ترس شما از اتفاقی که می افتد باعث می شود هیچ اتفاقی نیفتد

لطفاً با عبارت “اگر می شد” را پایان دهید. آنچه اتفاق می افتد ، آنچه خداوند برای شما برای وقوع آن منظور کرده است ، اتفاق می افتد ، و شما مطلقاً نمی توانید در این مورد کاری انجام دهید.
بنابراین ، وسواس در مورد آن فایده ای ندارد ، درست است؟
گاهی اوقات باید در زندگی ریسک کنید. همیشه بهتر است ریسک کنید و صدمه ببینید تا اینکه زندگی خود را با مبارزه با ترس از ناشناخته ها تلف کنید .
5) ترس همچنین بزرگترین دشمن صمیمیت است

من می دانم که دلیل اینکه خیلی از ما هنوز مجرد هستیم این است که برای ما خیلی سخت است اجازه دهیم کسی بیش از حد به ما نزدیک شود و از این نزدیکی می ترسیم.
اکثر کارشناسان روابط معتقدند که ترس از صمیمیت بدترین مانع برای حفظ یک رابطه سالم است . در واقع ، همه ما می دانیم که این راهی است که پیوند بین ما و شریک عاطفی مان را ایجاد و تقویت می کند.
عزت نفس پایین شما را ویران می کند

اگر عزت نفس پایینی دارید ، باید بدانید که این بدترین دشمن شماست. نه فقط در مورد یافتن عشق ، بلکه در بسیاری موارد دیگر.
این موضوع احتمالاً یکی از دلایل اصلی این است که چرا هنوز مجرد هستید. بنابراین ، بر افزایش اعتماد به نفس و خودآگاهی خود، کار کنید و اینگونه خواهید دید که چگونه شانس ملاقات با همسر خود را افزایش می دهید.
اگر با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم می کنید، هرگز اجازه نمی دهد اولین قدم را بردارید. شما قادر نخواهید بود حداکثر زندگی را انجام دهید و همیشه در ارزش خود شک دارید.
به یاد داشته باشید ، این کسی نیست که شما را عقب می اندازد – در واقع همه آن چیزهایی است که فکر می کنید نیستید و هرگز نخواهید بود.
7) مسائل مربوط به سلامت روان نیز یک سد بزرگ است

اگر با افسردگی یا اضطراب دست و پنجه نرم می کنید، ممکن است این مورد دلیلی برای این باشد که نمی توانید با دیگران رابطه سالم برقرار کنید.
مهم نیست که این مسائل چقدر بزرگ هستند ، هرگز اجازه ندهید که آنها بزرگتر و قوی تر از شما باشند.
8) شما نمی توانید برای یک رابطه بسیار مستقل باشید

اشکالی ندارد که مستقل باشید و استقلال خود را حتی پس از وارد شدن به رابطه با کسی حفظ کنید. در واقع برای رابطه خوب است.
با این حال ، نباید فکر کنید که خودکفا هستید و به شخص دیگری احتیاج ندارید.
9) توشه احساسی شما باید خالی شود

یک چیز قطعی است … شما هرگز آمادگی ادامه حرکت را نخواهید داشت تا زمانی که از بار عاطفی ناشی از روابط گذشته خود خلاص شوید .
دیگر در گذشته زندگی نکنید. به زندگی واقعی خود بازگردید. حال و آینده شما مهم است. شما باید همه چیز را یکبار برای همیشه متوقف کنید.
خوب است که مراقب باشید ، اما وسواس در مورد چیزهایی که خارج از کنترل شما هستند یا نمی توانید آنها را تغییر دهید فایده ای ندارد.
10) زخم های گذشته شما را بسیار دفاعی کرده است

پیدا کردن عشق کار ساده ای نیست این فرایندی است که مدتی طول می کشد ، و مطمئناً در جایی از مسیر آسیب خواهید دید.
با این حال ، اجازه ندهید نظر شما در مورد عشق واقعی تغییر کند . اجازه ندهید که شما را مجبور به ایجاد نوعی مکانیسم دفاعی کند که “در آینده” قلب شما را ایمن نگه می دارد. زیرا متأسفانه این غیرممکن است.
همچنین ، یک کتاب باز باشید و اجازه دهید همه شما را بخوانند. قلب خود را به روی عشق باز کنید. از اجازه ورود شخص جدیدی نترسید.
بله ، همیشه این خطر وجود دارد که آنها نیز به شما آسیب برسانند ، اما ممکن است بی قید و شرط شما را دوست داشته باشند و زندگی شما را از هر نظر بهتر کنند.
11) شما آدم ایرادگیری هستید

من مطمئن هستم که می پرسید: “این به چه معناست؟ “. اگر اطرافیان چندین بار به شما گفته اند که شما بیش از حد انتخابی هستید ، همین. این بدان معناست که شما بیش از حد درخواست می کنید.
این بدان معناست که شما انتظارات زیاد و شاید حتی غیر واقعی از شریک احتمالی خود دارید که البته آنها نمی توانند آنها را برآورده کنند و به محض عدم موفقیت در انجام آنها یا انجام کاری که با آن خوب نیستید ، آنها را حذف می کنید.
اگر بخواهیم شریک عاشقانه خود را انتخاب کنیم ، گزینشی وجود ندارد ، اما این بدان معنا نیست که شما باید برای کمال تلاش کنید. زیرا حقیقت این است که چیزی به نام یک فرد کامل وجود ندارد.
اگر اینطور است ، اگر شما بیش از حد ایرادگیر هستید ، پس واقعاً به بررسی واقعیت احتیاج دارید.
استانداردهای خود را به خطر نیندازید ، به کمتر از آنچه که سزاوار آن هستید بسنده نکنید ، اما همچنین خیلی ایرادی نباشید زیرا قطعاً شانس شما برای ملاقات با استاندارد مناسب را کاهش می دهد.
12) یا شاید شما خودشیفته هستید؟ ?

لطفا ، نه بگویید. به نظر من ، خودشیفته ها یکی از بدترین افراد هستند. کاملاً قابل درک است که آنها نمی توانند با یک انسان دیگر رابطه برقرار کرده و آن رابطه را حفظ کنند ، زیرا آنها دائماً فقط به خود فکر می کنند.
بنابراین ، اگر کاملاً مطمئن نیستید اما شک دارید که ممکن است برخی از ویژگی های خودشیفتگی را داشته باشید ، می توانید این مقاله را بررسی کنید که به طور کامل برخی از ویژگی های خودشیفته را توصیف می کند که ممکن است بلافاصله آنها را تشخیص ندهید.
خودشیفته ها خودکفا هستند. آنها به دیگران احتیاج ندارند زیرا فکر می کنند بسیار بهتر از بقیه هستند.
نتیجه گیری
امیدوارم این مقاله به شما کمک کرده باشد تا به نتیجه گیری و پاسخ صحیح به سول خود برسید ، “چرا من هنوز مجرد هستم؟”.
و مهم نیست که دلیل آن چیست ، لازم نیست نگران آن باشید. فقط تمام مشاوره ثابت بالا را دنبال کنید تا دلایل را بیابید .
و همیشه به یاد داشته باشید ، شما نباید فقط با کسی قرار بگذارید تا بتوانید بگویید که بالاخره در یک رابطه هستید. فقط برای این که بتوانید وضعیت ارتباط خود را در رسانه های اجتماعی تغییر دهید.
نه. کسی را بیابید که آن را در اعماق قلب شما تغییر دهد. با کسی ملاقات کنید که می توانید خود را در ایجاد یک رابطه سالم و عاشق دیوانه وار ببینید.
در پایان، عشق تنها چیزی است که واقعاً مهم است.
اگر عشق نباشد ، شادی واقعی وجود ندارد. اگر عشق نباشد ، فداکاری هم وجود ندارد. اگر عشق نباشد ، وفاداری هم وجود ندارد. اگر عشق نباشد … خب هیچ چیز واقعی وجود ندارد … مطلقاً هیچ چیز وجود ندارد.
دیدگاهتان را بنویسید